English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
discounted cash flow U مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
balance of payments U موازنه پرداختها
balances of payments U موازنه پرداختها
balance of payments U تراز پرداختها
balances of payments U تراز پرداختها
discounted cash flow U ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
discounting U تنزیل
discounted U تنزیل
interests U تنزیل
discounts U تنزیل
discount U تنزیل
interest U تنزیل
bank discount U تنزیل بانکی
fluctuation U ترقی و تنزیل
discount house U موسسه تنزیل
factoring agent U عامل تنزیل
degrades U تنزیل رتبه
bill broker U واسطه تنزیل
degrade U تنزیل رتبه
rate of discount U نرخ تنزیل
usurious U تنزیل خوار
discount broker U دلال تنزیل
bank rate of discount U نرخ رسمی تنزیل
discounted value U ارزش تنزیل شده
discount rate policy U سیاست نرخ تنزیل
discount with U تنزیل کردن برات
to put out money to interest U پول تنزیل دادن
social discount rate U نرخ تنزیل اجتماعی
the interst accumulated U تنزیل ان روی هم رفت
rediscount rate U نرخ تنزیل مجدد
private rate of discount U نرخ تنزیل خصوصی
discount without recourse U تنزیل بدون حق رجوع
discounting U با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
discount U با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
discounted U با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
downgraded U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgrade U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgrades U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgrading U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
discounts U با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
bottoms U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottom U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
discount house U موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
factoring agent U فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
bank rate U مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
propagandists U مبلغ
summa U مبلغ
quantities U مبلغ
propagandist U مبلغ
quantum U مبلغ
quantity U مبلغ
promoter U مبلغ
amounts U مبلغ
amounts U : مبلغ
amounting U مبلغ
amounting U : مبلغ
amounted U مبلغ
amounted U : مبلغ
amount U مبلغ
amount U : مبلغ
tots U مبلغ
lump sum U مبلغ کل
lump sums U مبلغ کل
sum U مبلغ
tot U مبلغ
promoters U مبلغ
sums U مبلغ
missioner U مبلغ مذهبی
chicken feed U مبلغ ناچیز
prices U مبلغ شرطبندی
price U مبلغ شرطبندی
evengelist U مبلغ مسیحی
round U مبلغ زیاد
gross amount U مبلغ ناخالص
entirenss U جمع کل مبلغ کل
roundest U مبلغ زیاد
dribblet U مبلغ کوچک
turnover U مبلغ فروش
backing U مبلغ شرطبندی
pin money U مبلغ ناچیز
to figure up مبلغ یا میزان
the entire sum U تمامی مبلغ
missionaries U مبلغ مذهبی
premiums U مبلغ بیمه
premium U مبلغ بیمه
balance of the amount U باقیمانده مبلغ
missionary U مبلغ مذهبی
twopence U مبلغ دو پنس
pittance U مبلغ جزئی
carry forward U مبلغ منقول
converter U مبلغ مذهبی
convertor U مبلغ مذهبی
it was a U مبلغ زیادی بود
ratal U مبلغ مشمول مالیات
capitalization U جمع مبلغ سرمایه
exaggerated U مبلغ اغراق امیز
deductible U مبلغ قابل کسر
hiking U مبلغ رابالا بردن
hikes U مبلغ رابالا بردن
hiked U مبلغ رابالا بردن
hike U مبلغ رابالا بردن
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
blank check U چک امضاء شده بدون مبلغ
It was some consikerable amount. U مبلغ قابل ملاحظه ای بود
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
surcharge U مبلغ جریمه نرخ اضافی
Fine words butter no parsnips. U از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
What is this amount for? U این مبلغ برای چیست؟
even money U مبلغ مساوی در شرط بندی
i undertake to pay that sum U متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
surcharges U مبلغ جریمه نرخ اضافی
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
handicap stake U مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
net amount payable to contractor U مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
The return on the bonds amounts to ... U مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
bond discount U تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
working capital U مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
He deducts the amount from the invoice. U او [مرد] این مبلغ را از حساب کسر می کند.
cash-and-carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
The borrower is absolutely free to use the amount. U وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
cash-and-carries U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash and carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
regressive tax U مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
face value U مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
dificiency U نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
bond U سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
usury U تنزیل خواری حرام خواری
usurer U سود خوار- تنزیل خوار
clearing a bill U محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
valued policy U بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
poundage U مبلغ به پوند وزن به پوند
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com